قاب زمان و تاریخ| یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۵۱: شاه گفت به سفیر آمریکا بگویم که مطالبی که شاه کنگره گفت، صورت قانونی به خود گرفته و دیگر باره آن چک و چانه زدن امکان ندارد

این تصاویر ( قاب زمان و تاریخ| یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۵۱: شاه گفت به سفیر آمریکا بگویم که مطالبی که شاه کنگره گفت، صورت قانونی به خود گرفته و دیگر باره آن چک و چانه زدن امکان ندارد )، نه صرفاً عکس، بلکه دروازه‌هایی به گذشته‌اند. هر بازیگر در این فریم‌ها، قصه‌ای از روزگاران پیشین را بازگو می‌کند. ما شما را به یک سفر در زمان دعوت می‌کنیم تا از میان آلبوم‌های خاطره عبور کنیم و دوباره لحظاتی درخشان از زندگی و هنر آن‌ها را در قاب چشمانمان مرور کنیم. اینجا تونل زمان است؛ جایی که نوستالژی زنده می‌شود.


یادداشت‌های اسدالله علم: فرمودند: «حالا که از اتاق من خارج می‌شوی، سفیر آمریکا در اتاق انتظار منتظر شرفیابی خواهد بود. قبل از آن که بیاید پیش من، با او سلام علیک کن و بگو که مطالبی که شاه در کنگره گفت، دو روز بعد در جلسه مشترک مجلسین صورت قانونی به خود گرفت. دیگر درباره آن چک و چانه زدن امکان ندارد.»

اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
 
چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۵۱: امروز صبح شرفیاب شدم. باز هم نیم ساعتی در حضور شاه کار کردیم و عرایض جاری را به عرض رساندم و تلگرافاتی که در غیبت شاهنشاه باید مخابره شود ـ در ماه فوریه ـ همه را توشیح فرمودند.
 
فرمودند: «حالا که از اتاق من خارج می‌شوی، سفیر آمریکا در اتاق انتظار منتظر شرفیابی خواهد بود. قبل از آن که بیاید پیش من، با او سلام علیک کن و بگو که مطالبی که شاه در کنگره گفت، دو روز بعد در جلسه مشترک مجلسین صورت قانونی به خود گرفت. دیگر درباره آن چک و چانه زدن امکان ندارد.» یعنی نفتی ها بر فرض چیزی بخواهند، ما نمی‌توانیم از راه خودمان برگردیم. ماشاءالله شاه قوی است و می‌داند چه می‌کند. حال چرا به من می‌فرمایند «این مطلب را تو بگو» برای این است که زمینه فرمایشات خودشان که خواهند فرمود، مهیا باشد. من مرخص شدم و با سفیر آمریکا همین طور صحبت کردم. بعد او شرفیاب شد.
 
من به فرودگاه مهرآباد رفتم. هوا خیلی سرد بود، چون دیشب باز هم مختصری برف آمده است. باد شدیدی هم می‌وزید. شاهنشاه تشریف آوردند. اتوبوس دو طبقه تازه ای که خیلی شیک وسیله لیلاند موتورز ایران ساخته شده، ملاحظه کردند و دوست من مهندس [علینقی] اسدی توضیحات به عرض رساند. ماشاءالله شاه آن قدر به صنعت ایران علاقه مند است که سرما یا وقت، تأثیری در کار ایشان ندارد.
 
وزیر جدید راه دو معاون معرفی کرد. بعد وزیر دارایی و نخست وزیر داخل هواپیما رفتند، جواب نفتی‌ها را به عرض رساندند. ما در خارج هواپیما خیلی سرما خوردیم! شاهنشاه ساعت نیم بعد از ظهر تشریف بردند.
 
من به دفتر کار خودم برگشتم، آخرین اوامر شاهنشاه را اجراء کردم. بعد از ظهر منزل ماندم، فقط عروسی دختر اویسی فرمانده نیروی زمینی که منشی من است رفتم. این خانم یک دفعه شوهر داشته و یک پسر بچه دارد. حالا در سن سی سالگی مجدداً عروسی می‌کند. برای این عروسی دوّم چنین مجلس پرهیاهو به نظرم زیادی بود. ولی دختر خوبی است، به علاوه خوشگل است. خوشگل‌ها همه کار می‌توانند بکنند. 
 
عصری مجلس فاتحه اشتباهی به خیال این که مجلس فاتحه مادر دکتر نهاوندی است رفتم. خیلی مضحک از آب درآمد.
 
شب منزل ماندم کار کردم. باید اعتراف بکنم از این که نزدیک شاه نیستم، احساس گرفتگی می‌کنم و دلشاد نیستم.
 
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل           بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران

منبع: انتخاب

منبع: FARADEED.R

نمایش کامل این مطلب...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
error: Content is protected !!